برخلاف کسایی که میگقتند فیلم امیدوار کننده است من حس نا امیدی بهم دست داد چون اکثر ادمهای ره بالا دارای قدرت تو این فیلم در مقابل تفکر انقلابی قرار گرفته بودند و از اونهایی هم که موافق مطالبه بودند کار چندانی برنمی امد. اکثرا این فیلم را با آژانس شیشه ای مقایسه کردند ولی به نظرم این فیلم از خیلی جهات به خروج حاتمی کیا شبیه تر . یکی از نقاط ضعف فیلم در مقایسه با آژانس اینه که اژانس خیلی احساسات مخاطب را درگیر میکرد و مخاطب را واردار میکرد که برای حاج کاظم و دوستش دلسوز کنه و باش همدردی کند در حالی که در این فیلم این هم دردی و درگیری احساسات کمتره همون موضوعی که تو فیلم خروج هم دیده میشه. اما یه دلیل مهم وبسیار اموزنده اینکه چرا این دو فیلم اخیر احساسات دلسوزی و همدردی مخاطب را کمتر بر انگیخته وجود دارد و آن هم حضور پررنگ شخصیت مظلوم مقتدر هست.
در آژانس شیشه ای شخصیت مظلوم عباس است و شخصیت حامی مظلوم حاج کاظم است. در ان فیلم شخصیت مظلوم از حامی جداست. شخصیت مظلوم همچنان ساکت و راضی و مظلوم است و بقیه کارها برعهده حاج قاسم است و اگر اشتباهی صورت گیرد کارحاج قاسم است و مسئله او خود او نیست و همچنان میتوان برای عباس دلسوزی کرد. اما در دو فیلم اخیر شخصیت مظلوم و حامی یکی شده است. مظلوم همان حامی خودش است که حق خودش را مطالبه میکندو این همان شخصیت مظلوم مقتدر است. شخصیتی که به تو اجازه نمیدهد برایش دلسوزی کنی بلکه وادارت میکند در مقابلش موضع بگیری یا حامی باشی یا مخالف یا بی طرف ترسو.
با ظهور این شخصت و مسئله شخصی اش یه سوال پیش می آید که انتظار میرود فیلم به آن پاسخ گوید که در فیلم جرم پر رنگ تر از خروج دنبال شده است که آیا شخصیت فیلم به دنبال مطالبه خودش است(در اولی قصاص کسیه که همسر را کتک زده و در دومی حق آبه خود) یا به دنبال حق( در اولی اجرای قانون برای همه حتی تبعه تنگلیسی مست و در دومی توجه مسئولین به حرف مردم به خصوص کشاورزان) .
همین مسئله حتی دوستان اون افراد را هم به شک می اندازد چه برسه به مخاطب ، پس مخاطب هوشیارانه دنبال این است که این شخصیت ها چه چیز را فدای چه چیز میگنند. و همین شک مانع همزاد پنداری مخاطب می شود.
اما در هر سه فیلم شاهد شخصیت هایی هستیم گرچه کمرنگ و در حاشیه اما بسیار مهم و تامل برانگیز. شخصیت هایی که بین ارمان خواه و مصلحت طلب مانده اند. انها از یکطرف گوشتشان زیر دندان دولت است و از طرفی نگران حفظ جان و موقعیت ارمانگرا ها و خود ارمانگرایی. بدترین شرایط رااحتمالا این افراد تحمل میکنند . انها دقیقا معلوم نیست چه هستند. انها باید حواسشان به ارمانها باشد و باید ترمز مصلحت طلبان هم باشنده چه اینها کسایی هستند که اگر منظورشان براورده نشود چه بسا همه چیز و همه کس را به اسم مخالفت با نظام و ضد انقلابی گری بدرند و ان موقع اجازه دارند نگران هیچ مصلحتی نباشند.
انها احتمالا بیشترین فحش را میخورند و قابل ترحم هستند. انها بین وظیفه رسمی و وظیفه واقعی خود مانده اند. اما حقیقت این است که اگر انها لحظه ای وابدهند مملکت از هم می پاشد.
در هر دو فیلم ما با یک مطالبه و روش مطالبه و نتیجه ان همراهیم.
در هر دو مطالبه شخصی با یک ممطالبه عمومی و حق همپوشانی دارد. هر گروه به روش خودشان و در حد امکانات و موقعیت خودشان روش مطالبه گری را انتخاب میکننند که البته به نتیجه مطلوب هم نمی رسد. در هر دو اصل مطالبه به سرانجام نمی رسد در اولی رییس جمهور به مطالبه مردمی توجه نمیکند و در دومی نهایتا با تمام تلاش ها طرف فقط یه سیلی میخورد که ان هم به گونه این نیست که دل بیننده خنک شود. در هر دو کار نا تمام است و بیننده بر روی دوشش احساس سنگینی میکند .
هر دو طرح مسئله میکنند ولی مسئله بی جواب می مانند و سوال این است پس راهکار درست مطالبه گری که به نتایج مطلوب بیانجامد چیست؟ بخصوص وقتی قانون در انختیار کسانی است که آن را برای منافع خود به حصر کشیده زیر چتر ولایت و نظام ، هر انتقاد و مقابله ای در مقابل ای را به اسم ضد انقلاب و منافع ملی سرکوب میکند. راه درست والبته در مواردی سریع مطالبه چیست؟
به نظرم این فیلم اگر پارسال در کنار فیلم خروج دیده می شد خیلی میتونست تاثیر گزار تر و سوال برانگیزتر باشه.
همه ی این سه فیلم یه وجه مشترک دارند. انها سعی در رساندن مفهومی دارند که اگر مردم خوب بهش توجه کنند و به معنا واقعی بفهمندش خیلی از مشکلات حل خواهد شد . اینکه مردم بین نظام اسلامی و ادم های نظام اسلامی تمایز قائل شوند. ادم های نظام اسلامی به هیچ وجه مساوی خودنظام نیستندو این افراد هستند که باید بر اساس نظام و آرمانهای انقلاب قضاوت بشوند و نه نظام و انقلاب بر اساس افراد قضاوت شوند. روزی که مردم ما این را فهمیدند و تمایز قایل شدند اون روز روزی که ما یکی از مهمترین زیر ساخت مطالبه گری رافراهم کردیم.