
مادر جبهه ها | عماریار
'
26
1389
مستند «مادر جبههها» روايت زندگی نخستين زنی است كه پس از آزادسازی خرمشهر، وارد خاک اين شهر شد.
مرحومه زهرا محمودی به روزهای آغازين جنگ و اشتياق خود برای رفتن به خط مقدم جبهه اشاره میكند و اينكه در آن زمان به مجلسی رفت و درخواست خود را برای رفتن به خط مقدم جبهه اعلام كرد.ایشان میگويد: بار اول به اهواز رفتم، فرمانده سپاه علت آمدن به جبهه را پرسيد و من هم در جواب گفتم كه آمدهام با رزمندهها صحبت كنم، كمک كنم و به آنها روحيه بدهم.
مادر جبهه ها
مستند مادر جبهه ها روايت. زندگي نخستين زني است. كه پس از آزادسازي خرمشهر. وارد خاك اين. شهر شد.
مرحومه زهرا محمودي. طي مصاحبهاي كه. پيش از بازگشت به. ديار باقي داشت. از خاطرت خود در. خط مقدم جبههها.
گفت. به گزارش خبرنگار. خبرگزاري دانشجويان ايران. (ايسنا)، علاوه بر «شيرزني. به نام مادر جبههها». مستندي ديگر.
درباره مرحومه محمودي. در قالب برنامه «به سوي ظهور». ساخته شده كه پخش اين. مستند از تلويزيون. با مراسم.
خاكسپاري آن مرحومه.
همزمان شد. مرحومه زهرا محمودي. به روزهاي آغازين جنگ. و اشتياق خود براي رفتن. به خط مقدم جبهه. اشاره ميكند.
و اين كه در آن زمان. به مجلسي. رفت و درخواست خود. را براي رفتن به خط مقدم. جبهه اعلام كرد. كه نهايتا مرتضي رضايي.
و محسن رضايي. هركدام يك كارت. براي تردد او در جبهه. صادر كردند. وي ميگويد. بار اول به اهواز رفتم. فرمانده سپاه علت.
آمدن به جبهه را پرسيد. و من هم در جواب گفتم. كه آمدهام با رزمندهها. صحبت كنم، كمك كنم. و به آنها روحيه بدهم. اولين.
محلي كه زهرا محمودي.
در اهواز رفت. سوسنگرد بود. او ميگويد. در اين محل براي. رزمندهها كادو. زير پيراهن. آجيل و عكس امام. ميبرديم. كادو ميكرديم.
و به هركدام از آنها يكي. از اين هدايا را ميداديم. اين زن ايثارگر با بيان. اين كه در مسجد محل. زندگياش در زمان جنگ. ستادي براي.
كمك به رزمندهها. تشكيل داده بود. ميافزايد: پيشنماز مسجد. به من كاغذي ميداد. كه بتوانم از. شركتها و كارخانهها.
قند و اقلام مورد. نياز را بگيرم تا با آنها. براي رزمندهها مربا. حلوا و ترشي. درست كنم. در زمان جنگ. با دو تن آرد.
ساعت حلوا درست ميكردم.
و در جعبههايي كه متن. صحبتهاي امام. (ره) نيز در آنها بود. ميگذاشتم و اين بستهها. را فقط به رزمندههايي.
بودند، ميدادم. زهرا محمودي سپس. به اين مساله اشاره ميكند. كه وقتي پيش رزمندهها. ميرفته، آنها.
ميشدند و. روحيه ميگرفتند. او در اين زمينه. اظهار ميكند: براي. رزمندهها صحبت ميكردم. و ميگفتم شما.
اين امام زمان. است كه شما را. حمايت ميكند. يك شب خوابيدن. شما در جبهه مانند. 70 سال عبادت است.
دست رزمندهها. را ميبوسم.
من هم كنيز شما هستم. و دستتان را ميبوسم. مرحومه محمودي. كه اولين زني بوده. كه وارد خرمشهر. شده است.
جنگي براي كمك. به رزمندهها از جمله. مريوان، سردشت، بانه. اروميه و آبادان. رفته است. وي ميگويد: براي.
پول ميگرفتم. نزديك به 6 كيلو طلا گرفتم. مردم به من اطمينان داشتند. و براي كمك به رزمندهها. هرچه در توان.
با كمك مردم. سه تن آجيل خريدم. و حتي اگر بچه خودم. هم ميخواست از. آجيلها بخورد، ميگفتم. اول پولش.
مردم براي رزمندهها دادهاند.
زهرا محمودي. ادامه ميدهد. از تبريز 20 كيلو گل محمدي. ميخريدم، مربا درست. ميكردم و ميبردم. به خط.
وقتي رزمندهها. هوس كلهپاچه ميكردند. من به اهل محل ميگفتم. كه اگر كسي نذر دارد. پول گوسفند. را بدهد.
براي بچههاي. رزمنده ببرم. با پولهايي كه جمع. شد 13 گوسفند خريدم. و به آشپزخانهي. دكتر چمران بردم. و گفتم.
كلهپاچهشان. را به خودم بدهيد. و گوشتش را بين. رزمندهها تقسيم كنيد. وقتي كلهپاچه. را آماده كرديم. و 7 صبح.
برديم، رزمندهها. باور نميكردند. و خيلي. خوشحال شدند.
تهیه کننده :
شهرام میراباقدم,
تهیه شده :
مرکز مستند سوره,
گزارش خطا
حمایت مالی
محصولات پیشنهادی

دیوانگی
صدرا علیبک

خیر النساء
علیرضا باغشنی

شیر صحرا
پناهبرخدا رضایی

دیوانگی
صدرا علیبک

سلمان رشدی
مهدی نقویان

کفن مشکی
یاسین احمدی

جنگ، دوربین، من
ساسان فلاحفر

بادگیرهای زمینی
محمدجواد رحیمی

زیورک
مهدی میرزایی

زن بودن
سیدمصطفی موسویتبار

جمیله قصفی
مجید کلهر

یوسف قم عزیز تایلند
مجتبی رضوانی

ابوایست
امیرصادق محمدی
نظرات کاربران
00:00:00
00
00
–
عالی