جای ظالم و مظلوم را تغییر دادند

جنگ روایت‌ها پیرامون تسخیر سفارت / از لانه جاسوسی تا قهرمان سازی امریکایی

جای ظالم و مظلوم را تغییر دادند

محمد محمدی محمد محمدی
| دوشنبه 21 آبان 1403 | مدت زمان مطالعه : 6 دقیقه
روایت چشیدن طعم تلخ قدرت رسانه‌ها توسط دانشجویان پیرو خط امام و مردم در مستند کدهای سیاه

با اوج گیری انقلاب اسلامی ایران، رسانه‌های دنیا به خصوص رسانه‌های امریکایی به پوشش گسترده اتفاقات ایران پرداختند اما با زاویه نگاه خودشان و نه آنچیزی که واقعیت داشت. هر روز که از انقلاب می‌گذشت بیش از پیش تصاویری از عصبانیت وخشونت از ایران مخابره می‌کردند و خبری از نمایش شعارها و آرمان‌های انقلاب نبود. یک ارائه سانسوری و مهندسی شده از قدرت‌های رسانه‌ای امریکایی.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و اتمام حاکمیت پهلوی، کارتر رئیس جمهور وقت امریکا تمایلی به پذیرفتن محمدرضا پهلوی در کشورش نداشت اما به واسطه 12 میلیارد دلار سرمایه‌هایی که او در بانک‌های امریکایی گذاشته بود بالاخره حضورش پذیرفته شد. 13 آبان 1358 و در همان گیر و دار‌های ابتدای انقلاب، دانشجویان پیرو خط امام با تجربه کودتای 28 مرداد و عصبانی از حضور شاه فراری در امریکا به تسخیر لانه جاسوسی پرداختند و در ادامه مدارکی را یافتند که جاسوسی آنها را اثبات می‌کرد. اما این چیزی نبود که به دنیا مخابره می‌شد. رسانه‌ها با دانشجویان و مردم مصاحبه می‌کردند اما به روش و نوع دلخواه خودشان تدوین می‌زدند. طوری قطعات را کنار هم می‌چیدند که گویی مردم و دانشجویان ایرانی یک مشت خشونت طلب آدمکش‌اند.

تصویری از مستند کدهای سیاه

از آن طرف اما با دنیایی از برنامه‌های مختلف، خود را مظلوم داستان معرفی می‌کردند. آنها با نماد ربان زرد که به جنگ‌های داخلی امریکا مربوط می‌شود نام و یاد و خاطره گروگان‌هایشان (جاسوس‌هایشان) را بر سر زبان‌ها انداخته بودند. برنامه‌های روزانه تلویزیونی در تبیین وقایع سفارت را هم تشکیل داده بودند. در مجموع با دیدن این تصاویر کسی نمی‌توانست تحت تاثیر قرار نگیرد.

امریکایی‌ها یک گروه 50 نفره از دانشجویان را وارد ایران می‌کنند تا خوراک مناسبی برای رسانه‌هایشان فراهم کنند. دانشجویان پیرو خط امام با رفتاری نیکو با آنها برخورد کرده و توانستند حقایق را به آنها نشان دهند. این گروه که به پروپاگاندای امریکایی‌ها پی برده بودند توسط رسانه‌ها بایکوت شدند تا گزارشی خارج از چارچوب‌هایشان ارائه نشود. دانشجویان پیرو خط امام که متوجه بازتاب وانمایی شده حقیقت شده بودند، تلا‌ش‌هایی انجام دادند همچون مصاحبه با ویلیام گایگوس یکی از جاسوسان امریکایی در اختیارشان و همچنین ورود مادر یکی دیگر از جاسوسان به ساختمان سفارت و مصاحبه با او. اما باز رسانه‌های امریکایی ابتکارات خودشان را داشتند. پس از آزادی گروگان‌ها به حدی گایگوس را تحت فشار گذاشتند که مجبور شد بگوید که تحت فشار آن حرف‌ها را زده است. و یا 50 دانشجو که رویکردشان را تغییر دادند و برخلاف واقعیت سخن گفتند و وقایع را وارونه روایت کردند. همچنین داستان مادر را هم به کل تحریف کردند تا هیچ اثری مثبتی از تسخیر سفارت به دنیا به خصوص امریکایی‌ها ارائه نشود.

مستند کدهای سیاه اثری از مدرسه ماه روایتگر داستان تلخ گفته شده است. اثری به دور از شعار و زیبانمایی‌های افراطی و اتفاقا بیان کننده حقایقی مهم که در تاریخ ما اگر بی‌اهمیت نشده باشد لااقل گویی کم‌اهمیت شده است و آنهم شکست ما در روایت قضیه تسخیر سفارت است. غول‌های رسانه‌ای هرآنچه که دوست داشتند به دنیا گفته‌اند و اجازه ندادند تا آنها از حقیقت و آرمان‌های انقلاب اسلامی ایران آگاه شوند. به خصوص با فعالیت‌های گسترده توانسته‌اند با کار بر روی اذهان امریکایی‌ها آنها را مجاب کنند که در صورت لزوم کشورشان درگیر یک جنگ عظیم با ایران شود.

تصویری از مستند کدهای سیاه

درواقع به موازات رخداد تسخیر لانه جاسوسی، یک جنگ رسانه‌ای و روایتی نیز رخ داده است که تازه جنگ دوم همچنان نیز ادامه دارد و ما هرچقدر در جنگ اول حرف‌ها برای گفتن داشتیم و جاسوسی امریکایی‌ها را در سفارتشان اثبات کردیم اما در جنگ رسانه‌ای چندان حرفی برای گفتن نداشته‌ایم و باعث شده است از فواید اسناد جمع آوری شده هم چندان بهره‌ای در ارائه به دنیا نبرده باشیم.

هرچقدر که در این حوزه کم کار بوده‌ایم اما امریکایی‌ها بسیار فعال بوده‌اند. کتاب‌های متنوع، برنامه‌های تلویزیونی، تئاترها و نمایش‌های گوناگون، تاریخ نویسی از واقعه و حتی فیلم‌های سینمایی تنها بخشی از فعالیت‌های آنها برای روایت تسخیر لانه جاسوسی است که واقعیت را وارونه روایت کرده‌اند. به طور مثال؛ در روز تسخیر لانه، 6 نفر از امریکایی‌ها در سفارت حضور نداشتند و پس از آگاهی از شرایط به سفارت کانادا پناه بردند. اما بعد از رفتن به امریکا داستانشان کاملا متفاوت روایت شد؛ گفتند که این 6 نفر نیز میان اسراء بوده‌اند و طی یک اقدام قهرمانانه توانسته‌اند از کمند دانشجویان ایرانی فرار کنند. این روایت را بارها و بارها به روش‌های گوناگون ارائه دادند و در نهایت تبدیل به فیلم سینمایی Argo شد. این فیلم در سال 2012 به عنوان برترین فیلم از منظر آکادمی اسکار شناخته شد و توسط میشل اوباما، همسر باراک اوباما، تندیس اسکار اهدا شد. آنها حتی این دست از روایاتشان را وارد کتب درسی دبیرستان‌هایشان نیز کرده‌اند تا نسل به نسل امریکایی‌ها با نفرت و خشونت به مردم ایران تربیت شوند. حال این اقدامات آنها را در کنار اقدامات هنری و رسانه‌ای خودمان بگذاریم، فاصله بیش از زمین تا آسمان است.

تصویری از مستند کدهای سیاه

البته مستندی همچون کدهای سیاه را می‌توان حرکتی خوب برای آغاز پرداختن به این موضوع مهم دانست. هرچند که چنین مستندی کاش سال‌ها قبل تولید می‌شد اما باز جای شکرش باقیست که لااقل زین پس کمی بیشتر به موضوع مهم تسخیر لانه جاسوسی پرداخته شود و حداقل برای مردم خودمان که اتفاقا چندان نیز از وقایع آن باخبر نیستند، موضوع روایت شود.

البته ضعف‌های رسانه‌ای ما تنها مختص به این موضوع نیست. بارها شاهد بوده‌ایم که در رسانه شکست‌های متعدد داشته‌ایم. گاهی به دلیل عدم شناخت فضای رسانه‌ای، گاهی به دلیل کم‌کاری‌ها و حتی گاهی نیز به دلیل بی‌اهمیتی به پیوست رسانه‌ای. به جای آنکه قبل از اقدامات خود فکری برای پیوست رسانه‌ای آن اقدام داشته باشیم، کار را انجام می‌دهیم و بعد از آن تازه می‌خواهیم فکر کنیم که در رسانه چه کنیم. به همین جهت بارها در جنگ شناختی، دشمنان ما با فعالیت گسترده در فضای مجازی، اقدامات عظیم ما را زیر سوال می‌برند و یا از نقاط ضعف ما بت می‌سازند و یا حتی برای پیشبرد اهدافشان یک دروغ را در بوق و کرنا می‌کنند. حال با وجود آنکه واقعیت به سود ماست اما بین اذهان عمومی و آن واقعیت فاصله افتاده می‌شود. قصه سفارت نمونه‌ای از ضعف‌های ماست که نشان می‌دهد چقدر طرح و برنامه برای افکار عمومی داریم.

نظر مخاطب
راه نوشت راهی برای عبور از سینمای سانسور. اینجا محصولات عماریار را تحلیل می‌کنیم، با نگاهی نو درباره مستندها، فیلم‌ها و سریال‌ها می‌نویسیم و جدیدترین مطالب مربوط به جبهه فرهنگی انقلاب را دنبال می‌کنیم.
تهران، بلوار کشاورز، خیابان ۱۶ آذر، روبروی خیابان پورسینا، پلاک ۶۰ تلفن: 42795910-021