شما خودتان اهل یزد هستید. چه شد که تصمیم گرفتید مستندی دربارهی این حادثه بسازید؟ اگر این اتفاق در شهر دیگری رخ میداد، باز هم سراغ چنین سوژهای میرفتید؟
بله، من اهل یزد و ساکن همین شهر هستم. ما پیش از این، در مستندی دیگر، با دوستانی در حوزهی معدن همکاری داشتیم. زمانی که این حادثه در معدن رخ داد، برای ما اهمیت ویژهای داشت؛ زیرا در مستند قبلی برخی از مطالبات و دغدغههایی که دربارهی جامعهی کارگری وجود داشت، فرصت طرحشان را نیافته بودیم. پس از بررسی میدانی متوجه شدیم فضای حادثه و حواشی آن ظرفیت لازم را دارد تا بتوانیم ادامهی همان مباحث و مطالبات کارگری را در قالبی جدید دنبال کنیم. همین مسئله باعث شد که وارد این جریان شویم و ساخت مستند «آوارجان» را آغاز کنیم.
برخی ممکن است بگویند این مستند بیش از اندازه بر قصور مسئولان تأکید دارد. پاسخ شما به چنین نقدها و تفسیرهایی چیست؟
در این مستند تلاش کردیم زوایای مختلف ماجرا را بررسی کنیم و نگاه یکسویه نداشته باشیم. هدف ما صرفاً نقد مسئولان نبود، بلکه میخواستیم تمام ابعاد حادثه، از دیدگاههای گوناگون، روشن شود. ما بهدنبال گفتوگو با معدندار اصلی و مدیران مجموعه هم بودیم، از جمله مسئولان اتاق بازرگانی، اما متأسفانه به دلایلی این عزیزان حاضر به مصاحبه نشدند و گفتوگو شکل نگرفت.
با این حال، ما در مستند کوشیدیم تا مطالبات کارگران و زوایای مغفول مانده ماجرا را صادقانه مطرح کنیم تا هم مردم و هم مسئولان از واقعیتها مطلع شوند.
فکر میکنید توانستید تمام واقعیتها و چالشهای زندگی کارگران معدن را در مستند بازتاب دهید؟
واقعیت این است که پرداختن به همهی ابعاد و چالشهای حوزه کارگری، بهویژه معدنکاری، در یک ماه ممکن نیست. با این حال، تلاش کردیم مهمترین دغدغهها و مطالبات جامعه کارگری را مطرح کنیم. از سوی دیگر، از نگاه دانشگاهی و نخبگانی نیز راهکارهایی ارائه دادیم تا صرفاً نقد نباشد، بلکه امید هم در متن اثر وجود داشته باشد.
به باور ما، یکی از نقشهای سینمای مستند این است که ضمن بیان دردها، نگاهی به امکان تغییر و اصلاح نیز داشته باشد؛ ما سعی کردیم از این ظرفیت استفاده کنیم.

سختترین یا دردناکترین لحظاتی که هنگام فیلمبرداری تجربه کردید چه بود؟
سکانسهایی که با خانوادههای داغدیده روبهرو میشدیم، بهویژه گفتگو با کودکانشان، برای ما بسیار سخت و تأثربرانگیز بود. دیدن وضعیت معیشتی برخی از کارگران، که با وجود نقش اساسیشان در تولید، در شرایط رفاهی نامناسبی زندگی میکردند، دردناک بود.
اما شاید تلخترین صحنهها مربوط به روزهای نخست پس از حادثه بود؛ زمانی که پیکر کارگران را از دل تونلها بیرون میآوردند. آن تصاویر هنوز هم در ذهنمان مانده و فراموششدنی نیست.
آیا در مصاحبهها یا تدوین، ناچار به سانسور یا حذف بخشی از گفتهها شدید؟
نه به آن معنا که سانسور تحمیلی باشد، اما محدودیتهایی وجود داشت. برخی افراد حاضر به گفتگو نشدند یا نخواستند نامشان ذکر شود. ما سعی کردیم با حفظ امانتداری، روایت را تا جای ممکن کامل ارائه کنیم. هدفمان این بود که صدای واقعی کارگران و خانوادههایشان شنیده شود.
تا چه اندازه امیدوارید که این مستند بتواند بر سیاستگذاریها، قوانین یا آگاهی عمومی اثر بگذارد؟
یکی از اهداف ما از همان ابتدا این بود که «آوارجان» صرفاً یک مستند تلخ نباشد، بلکه محرکی برای گفتوگو و تغییر باشد. پس از ساخت مستند، اکران آن را در دانشگاهها پیگیری کردیم تا این مسئله وارد فضای نخبگانی شود.
میخواستیم چالشها و مطالبات کارگران در گفتوگوی میان دانشگاه و جامعه مطرح شود تا راهحلهای علمی و کاربردی پیدا کند. نسخهای از مستند را برای برخی نمایندگان مجلس و مسئولان مرتبط نیز ارسال کردیم تا از نزدیک با این مشکلات آشنا شوند. خوشبختانه بازخوردهای مثبتی هم داشتیم و امیدوارم این گفتوگوها ادامه پیدا کند.
آیا در مستند یا در روند تولید، نقطهی تاریکی وجود داشت که دوست داشتید بیشتر به آن بپردازید؟
بله، یکی از بخشهایی که فرصت کافی برای پرداختنش نداشتیم، نقش دانشگاهها و مراکز علمی در حوزهی معدن بود. بسیاری از دانشگاهها پروژههای مفیدی در زمینهی ایمنی و توسعهی معدن دارند که میتوانند تأثیرگذار باشند، اما به دلیل فوریت ساخت مستند و تمرکز بر بخش کارگری، زمان لازم برای پرداختن به این جنبه فراهم نشد.
به نظر من، این حوزه ظرفیت بالایی برای امیدآفرینی دارد و در آثار بعدی میتوان مفصلتر به آن پرداخت.
سخن پایانی؟
ما در مستند «آوارجان» تلاش کردیم صدای کارگران باشیم؛ نه با شعار، بلکه با تصویر و حقیقت. باور داریم که جامعهای که صدای کارگر را نشنود، دیر یا زود از درون دچار فرسایش میشود. امیدوارم این مستند تلنگری باشد برای همهی ما — از مسئولان تا مردم — تا قدر زحمات کسانی را بدانیم که در سکوت، چرخ زندگی را میچرخانند.