راه گیشه

بررسی مسیر پیش روی سینما با نگاه به فیلم های پرفروش

راه گیشه

فاطمه حجتی فاطمه حجتی
| چهارشنبه 09 خرداد 1403 | مدت زمان مطالعه : 6 دقیقه

فیلم های پرفروش سینما که خود را از میان رقبایشان بالا کشیده و به صدر گیشه می رسانند، همواره مورد توجه منتقدان و تحلیل گران سینما قرار می‌گیرند. تحلیل گران با توجه به استقبال مخاطب از فیلم‌های مختلف و ترجیحش میان سبک‌ها، موضوعات و سوژه‌ها، ذائقه او و وضعیت سینما را مورد ارزیابی قرار می دهند. در مجموعه یادداشت‌های «راه گیشه» قصد داریم پرفروش‌ترین فیلم‌های هرماه را بررسی کنیم، دلایل استقبال از آثار مختلف را مرور کرده و عوامل موثر در رقابت میان آن‌ها را از نظر بگذرانیم. 

فروردین به عنوان اولین ماه سال همواره موسم اکران‌های نوروزی است. امسال علاوه بر تعطیلات نوروز، ماه رمضان و ساعات پس از افطار نیز فرصتی برای حضور در سینما و دیدن آثار متنوع روی پرده بود. تمساح خونی، بی‌بدن و آپاراتچی، 3 فیلمی هستند که به ترتیب در فروردین ماه در صدر گیشه قرار گرفتند. هر 3 فیلم در جشنواره فجر 42 اکران شده‌اند اما نکته قابل توجه درباره آن‌ها فضای فکری، سوژه و ساخت متفاوتشان است.

در ادامه به ترتیب میزان فروش، این 3 اثر را به صورت اجمالی بررسی می کنیم.

تصویری از جواد عزتی در فیلم تمساح خونی

تمساح خونی

تمساح خونی به عنوان اثری طنز با یک کارگردان فیلم اولی اما پر سابقه در بازیگری، طبق انتظارات رتبه اول فروش را از آن خود کرد. با وجود شهرت جواد عزتی و اثر طبیعی نام او در میزان فروش فیلم، به نظر می‌رسد استقبال زیاد از اولین ساخته او به علت کیفیت فیلم و احترامی که برای مخاطب و سینما قائل شده نیز باشد؛ احترامی که به نوعی ساختارشکنی به حساب می‌آید.

در شرایطی که «هتل» و «فسیل» رکوردهای گیشه را می شکنند و ذائقه مخاطب به مشاهده صحنه‌های سخیف و کمدی موقعیت خو گرفته، نه فیلم‌های حرفه‌ای و دغدغه‌مند، تمساح خونی با یک داستان نسبتا امیدوار کننده و کمدی مودب بدون دستاویز شدن به تمسخر و ابتذال، می تواند ارزش بیشتری برای حضور مقابل چشمان مخاطب داشته باشد.

پوستر فیلم تمساح خونی

با این وجود، جای خالی پیرنگ محتوایی و داستان هدفمند در فیلم به چشم می خورد و هدف اصلی، طبق روال معمول آثار طنز، تنها سرگرم کردن مخاطب است. همچنین با وجود پرداخت حرفه‌ای و اصولی جواد عزتی به پدیده کمدی، صحنه‌های معدودی هم به چشم می‌خورند که گویی در آن‌ها دغدغه کارگردان برای خلق یک اثر واقعا سینمایی، اسیر فضای سخیف و سطحی غالب در سایر آثار طنز می شود و زنگ خطر را به صدا در می آورد. مواردی نظیر متوسل شدن به برهنگی یا رقص که به طور ویژه برای خلق موقعیت طنز استفاده شده است و لزوم آن‌ها در داستان حس نمی‌شود. هرچند معدود بودن چنین صحنه‌هایی همچنان امیدوارکننده است.

تصویری از فیلم تمساح خونی

تمساح خونی هم نقطه‌های روشن دارد و هم زنگ‌های خطری که نشان می دهد فضای هنری ناسالم چطور هنرمندان کاربلد را هم می تواند در خود هضم کند. امیدواریم این اتفاق برای جواد عزتی در مقام کارگردان رخ ندهد و آثار بعدی او، نقطه های روشن بیشتر و درخشان تری -خصوصا با پرداخت بیشتر به محتوا- داشته باشد.

بی بدن

نظرات راجع به فیلم بی بدن مانند سوژه و ماجرای آن عجیب و مرموز است. عده‌ای تا حد بسیار زیادی با داستان و عواطف نمایش یافته در فیلم ارتباط گرفته‌اند و عده‌ای هم از حیف شدن سوژه و بازیگران و نیز فرصت‌های استفاده نشده، نالانند. راستش را بخواهید ما هم از گروه دومیم. 

تصویری از الناز شاکردوست در فیلم بی بدن

بی بدن سوژه‌ای نسبتا پرتکرار داشت. اگر آن را به مثابه فیلمی درمورد قصاص ببینیم، وجه تمایزش سرنوشت نهایی مقتول بود و واقعی‌بودن داستانش که روی هیچ یک از این دو مانور جدی نداد. حتی می‌توان گفت آهنگ تیتراژ پایانی فیلم به تنهایی، حق درام و غم خاص ماجرا و «بی بدن»بودن مقتول را بهتر ادا کرده بود تا خود فیلم. 

فارغ از داستان که چقدر می‌توانست بهتر نوشته شود، به اصل سوژه بیشتر بپردازد و سکانس‌های ضعیف و قابل حذف خود را کم کند، این فیلم حتی از حضور بازیگران چهره خود هم از نظر کیفی استفاده لازم را نکرده است. بازی آن‌ها علاوه بر جای مانوری که نویسنده به آن‌ها نداده، متاثر از کیفیت کارگردانی هم هست و فیلم را در شرایطی قرار داده که درباره میزان ارتباط مخاطب با فیلم یا خوب بودن و نبودن آن از دیدگاه عمومی، به طور قطعی نمی‌توان چیزی گفت. 

پوستر فیلم بی بدن

به نظر می‌رسد استقبال امروز مخاطب از فیلم‌های جدی را می‌توان به عنوان سه راس یک مثلث در موارد زیر خلاصه کرد:

  • حضور چهره‌ها در مقام تولیدکننده یا بازیگر؛
  • حواشی فیلم و داستان آن؛
  • کیفیت درام، کارگردانی و بازی بازیگران.   

فیلم بی بدن از دو راس اول بهره مند است. با توجه به اینکه در راس سوم به حداقل‌ها کفایت شده، بنظر می‌آید به واسطه همان دو راس هم هست که فیلم تبدیل به پرفروش‌ترین اثر غیرکمدی در فروردین ماه و اکران نوروزی شده است؛ چرا که واکنش مخاطبان پس از دیدن اثر و میزان رضایت آن‌ها متفاوت است.

تصویری از پژمان جمشیدی در فیلم بی بدن

اگر تمساح خونی را نمایانگر «خطر قربانی شدن فیلمساز- بدون پیرنگ و داستان محکم- در فضای مخرب موجود درعرصه سینما» بدانیم، بی بدن نماد «قربانی شدن سناریوها و سوژه‌ها توسط فیلمساز» است. امید است که به جای تقلید سایر فیلم‌ها از بی بدن در «صرف جمع کردن چهره‌ها در یک فیلم»، از این اثر به عنوان درس عبرتی برای توجه و مانور متمرکز روی سوژه استفاده شود تا شاهد فیلم‌های باکیفیت‌تری روی پرده باشیم.

آپاراتچی

مهم ترین هدف آپاراتچی به تصویر کشیدن یک فضای طنز و خانوادگی از دل مردم بود. چیزی که در ابتدایی ترین نگاه، در لهجه و بستر جغرافیایی فیلم نمایان می شود و سپس در سوژه ی آن. داستان فیلم آپاراتچی هم از نظر پرداختش به اصحاب رسانه و فیملسازان خاص است و هم از نظر شیوه پرداخت و فردی که برای روایت داستانش انتخاب کرده. کسی (جلیل اسدی طائفی) که فارغ از دنیای سلبریتی زده همان روزها که برای ما هم آشناست، به دنبال هدفی دیگر در عرصه هنر می گردد.

تصویری از فیلم آپاراتچی

آپاراتچی تلاش کرده تا معیارهای غلط خنده گرفتن و جذب استقبال مخاطب در سینمای امروز را بشکند و فضای دلنشینی از جنس دیگر به او ارائه دهد. در عین حال، خود را در میان آثار اکران نوروزی در رتبه بالایی نگهداشته و امید توجه مخاطب به اصالت و سلامت در طنز را زنده می کند.

شاید مخاطب این فیلم هیچوقت متوجه نشود که چقدر از داستانی که در قالب یک فضای ساده و باصفا دیده و لبخند بر لبش آمده واقعیت داشته و چند نفر از شخصیت‌های آن، روزی واقعا در این فضا زیسته و برای اهداف خود تلاش کرده اند. هدف آپاراتچی هم همین است؛ بیان هنرمندانه و غیرمستقیم حرف و مقصودش.

آپاراتچی نمی خواهد صدای قهقهه مخاطب کل سالن را هرچند لحظه یک بار پر کند. بلکه می خواهد او را همراه با خانواده یا جمعی دوستانه و در لحظاتی دلنشین، حدود 90 دقیقه پای پرده بنشاند، لبخندی دائمی بر لبانش بکارد و در کنار آن لبخند و فضای دلنشین، همراه با شخصیت‌هایی که نه به واسطه سلبریتی بودن، بلکه به دلیل ذات شیرین و ارزشمندشان با آن‌ها ارتباط گرفته است، حرف هایی را هم در پس ذهن او ماندگار کند. حرف هایی نه از جنس گزاره‌های شعاری بلکه از جنس این مفهوم که «می توان در ظاهر هیچکاره بود اما دغدغه داشت و برای آن تلاش کرد و این کار، نه به شغل و نه موقعیت اجتماعی و نه پول ارتباط مستقیمی ندارد.»

پوستر فیلم آپاراتچی

آپاراتچی نشان می دهد آن سادگی و صمیمیت و در عین حال سلامت که در جامعه امروز به ظاهر به رویا تبدیل شده، واقعی و شدنی است و اصلا حقیقت و اصالت زندگی مردم همین است! نه فضاهای شیک و مجلل و بی روحی که در بسیاری از فیلم و سریال‌های امروز به خوردمان داده‌اند. آپاراتچی حرف دارد و با همین حرفش در میان سایر فیلم‌ها قد علم می کند. او می‌خواهد بگوید در یک زندگی معمولی هم می‌توان قهرمان بود؛ حتی اگر صدای شهرتت بلند نشود. خودش نیز در راستای همین جمله تلاش می کند تا بدون داعیه فتح گیشه و شکستن رکورد و... حرف خود را برای مخاطبانش بزند.

تصویری از فیلم آپاراتچی

سخن آخر

سینما امروز در شرایطی قرار دارد که نگاه بخش قابل توجهی از تولیدکنندگان بیش از آنکه به مخاطب باشد، به گیشه و راه های فتح آن است. یکی از عناصر فروش بیشتر هم  طبق آنچه گفتیم، «کشاندن تماشاچیان به سالن‌ها با نام و نشان سلبریتی‌ها» است. از طرفی، مخاطب تحت تاثیرچنین فضایی کم کم دچار تغییر ذائقه شده و با اختلاف، از فیلم های طنز استقبال بیشتری می کند. 

فیلم هایی که «کمتر او را وادار به فکر کنند»؛ بتوانند «به هر قیمتی او را بخندانند» و باعث شوند «حوصله اش در سینما سر نرود». در چنین فضایی طبعا تولیدات جدید هم کمتر به سراغ فکر و محتوا می روند و سرگرم کردن مخاطب برایشان اولویت اول خواهد بود. 

مخاطب فعال باید تلاش کند از دل همین فضای پرچالش، نقطه‌های امید را کشف کند و آثاری را بیابد که دغدغه بازگرداندن سینما و فرهنگ به اصالت خود دارند و حتی مطالبه تولید بیشتر آن‌ها  را داشته باشد. ما هم سعی خواهیم کرد در «راه گیشه» بیشتر از این نقطه‌های روشن صحبت کنیم.

نظر مخاطب
راه نوشت راهی برای عبور از سینمای سانسور. اینجا محصولات عماریار را تحلیل می‌کنیم، با نگاهی نو درباره مستندها، فیلم‌ها و سریال‌ها می‌نویسیم و جدیدترین مطالب مربوط به جبهه فرهنگی انقلاب را دنبال می‌کنیم.
تهران، بلوار کشاورز، خیابان ۱۶ آذر، روبروی خیابان پورسینا، پلاک ۶۰ تلفن: 42795910-021