مرحوم نادر طالب زاده هم مثل سیدمرتضی آوینی، حاصل مسیری طی شده و راهی رفته در افق غرب بود. آوینی اگر در حوزه فلسفه و اندیشه، غرب را تا انتها پیموده بود و در نهایت به مکتب امام خمینی(ره) رسیده بود، طالب زاده، سیستم اجتماعی و رسانه ای غرب، آن هم از نوع آمریکاییاش را زیسته و تجربه کرده و در نهایت به انقلاب اسلامی واصل شده بود. هر دو از ظاهر غرب گذشته بودند و باطن آن را درک کرده بودند و هر دو نیز انقلاب اسلامی را به عنوان مأمن انسان حق طلب و آزاده، درک نموده بودند. شناخت این دو از ارزش ها و اهمیت انقلاب درحدی بود که حاضر شدند به خیلی از مواهب و جذابیت های کاذب غرب و غربزدگی پشت کنند. طالب زاده با اینکه در آمریکا زندگی می کرد و آنجا فیلمسازی می خواند و می توانست در هالیوود شاغل شود و زندگی مرفهی بسازد اما عشق را در ایران انقلابی و موفقیت را در جهاد برای انقلاب و ثبت حماسه های پرخون فرزندان این سرزمین یافت. این شباهت در زیست و سلوک باعث شد تا در نهایت، نادر و مرتضی به هم برسند و در روایت فتح، همکاری هم کنند.
طالب زاده هم مانند شهیدآوینی، کار را با مستندسازی شروع کرد. او جزء طیفی از مستدسازان بود که می توان آن ها را «حقیقتگرا» نامید؛ یعنی ضمن واقع نمایی و پرداختن به حوادث و واقعیات روزمره عرصه های جنگی، سیاسی، اجتماعی و بین المللی، به مستندنگاری حقایق ازلی و ابدی در ورای این وقایع می پرداختند. «والعصر»، «خنجر و شقایق»، «ما آنجا بودیم»، «رستاخیز جان»، «رویش در آتش»، «ساعت 25»، «مهمان کلمبیا» و ... آثار مستند طالب زاده هستند.
«والعصر» عنوان مستندی است که طالب زاده در جوانی و سرآغاز فعالیتهایش از جبهههای نبرد حق و باطل ساخت. مستندی که به طور آشکار، تحت تأثیر آثار آوینی و روات فتح بود. مستندی که سال 1362 به ماجرای پروژه عظیم مهندسی جنگ، یعنی احداث جاده ۱۳ کیلومتری سید الشهداء (ع) در دل مردابهای هور، طی عملیات خیبر میپردازد. «والعصر» فیلم مستند بسیار سادهای است و جنبه تکنیکی خاصی ندارد. اما این به حسن فیلم تبدیل شده، چون باعث شده تا مخاطب بدون هیچ واسطه و آلایشی با سوژهها و فضایی که مستندساز در آن قرار گرفته ارتباط برقرار کند. طالب زاده به بهانه پروژه مهندسی، سعی کرده به مردان جهادی، نیروهایی که داوطلبانه و عاشقانه به میدان رزم آمده اند بپردازد. او در این فیلم، با انسان هایی همراه می شود که در عین شباهت ظاهری اما با انسان معاصر که معمولا در پی رفاه و زندگی بی دردسر و تمنیات نفسانی است، فرسنگ ها فاصه دارند. آدم هایی که نه برای انجام پروژه و مهندسی و احداث جاده، بلکه برای عرق دینی و گشودن راه فتح و فداکاری برای اسلام، جان خود را به خطر انداخته و وسط گلوله باران و انفجار و آتش، متواضعانه مشغول کار هستند.
معروفترین مستند نادر طالب زاده «خنجر و شقایق» است. این مستند در قالب یک مجموعه 10 قسمتی، با نویسندگی و گفتار متن آوینی و تصویربرداری و کارگردانی طالب زاده ساخته شد. «خنجر و شقایق» به سبک مستندهای «روایت فتح» بیش از عملیات جنگی و تسلیحات نظامی و سخت افزار و آهن، به آدم، نرم افزار، فرهنگ و مرام مردمی که در متن یک جنگ تحمیلی دیگر قرار گرفته بودند پرداخته است؛ یعنی ما با یک مستند جنگی-مردمشناختی مواجه میشویم که سعی دارد شناخت عمیقی از انسانهایی متفاوت از خیلی اروپاییان در یک شرایط جنگی را ارائه دهد. ما با این مردم، که ظاهر و زبان و شهرها و منازلی شبیه به دیگر اروپاییان دارند از نزدیک آشنا می شویم که البته برخلاف اکثریت مردم قاره سبز، مسلمان هستند و بعضا به مذهب سرخ تشیع گرویدهاند. طالب زاده در «خنجر و شقایق» سعی در یافتن شباهتهایی میان دفاع مقدس ما با مقاومت مومنانه رزمندگان مسلمان بوسنی داشت. به طور مثال، در بخشی از قسمت هشتم این مستند، از زبان شهید آوینی میشنویم که «این نبرد ناخواسته مثل آنچه جنگ هشت ساله با ما کرد وظیفه پیراستن این مردمان از هر چه غیر از ایمان مذهبی است را برعهده دارد. جنگی که اگرچه بنیادهای اجتماعی مردم را در هم ریخت اما آنها را در بازگشت به هویت دینیشان یاری کرد.»
اهمیت «خنجر و شقایق» از آن جهت است که در سال های اولیه دوران پسادفاع مقدس، مستند بحران را زنده نگه داشت و مقاومت حق در مقابل ظالم را در منطقه ای غیر از سرزمین های اسلام روایت می کرد. مستندی که به خاطر رفتن دوربین و گروه سازندهاش در متن خطرناک ترین بخش های جنگ و تبدیل شدن زاویه دید آن به یکی از رزمندگان، الگوی آثار بعد از آن در ژانر مستند بحران شد.
یکی دیگر از آثار مهم نادر طالب زاده «ساعت 25» است که سال 1369 طی یک مجموعه هفت قسمتی و در واکنش به حمایت گسترده آمریکا از رژیم صدام در جنگ علیه ایران ساخته شد. هدف طالب زاده این بود که تأثیر حق طلبی ایران و عاقبت جنگ افروزی آمریکا را در درون خودش نشان بدهد اما برای اولین بار سراغ یک موضوع تازه و بکر رفت؛ فقر و بی خانمانی در آمریکا! او در این مستند، به پیشبینی فروپاشی آمریکا در آینده پرداخت. تا قبل از آن، تنها تصویر از آمریکا در فیلم های هالیوودی و برخی از برنامه های خبری رسانه ها بود و عموما چهره یک «سوپرمن» را از ایالات متحده نمایش می دادند. به همین دلیل هم طالبزاده دوربین دست گرفت و به آمریکا رفت تا به طور تصویری و باورپذیر، واقعیت این کرکس پر و بال ریخته را آن هم با نگاهی به آینده به تصویر بکشد.
مستند «ما آنجا بودیم» به کارگردان نادر طالب زاده، در قالب ژورنالیستی و پژوهشی، طی یک ساعت به واکاوی حادثه 11 سپتامبر نیویورک میپردازد. طالب زاده در این مستند به جای روش های کلیشه ای و یا تکرار مکررات، سراغ چند تن از چهره هایی که روز یازدهم سپتامبر 2001 از نزدیک شاهد و ناظر حمله به برجهای تجارت جهانی در شهر نیویورک آمریکا بودند رفته و صحبت های آن ها را بازتاب داده است. این افراد، رهگذر یا عامه مردم نیستند، بلکه شخصیت هایی معتبر محسوب می شوند که البته در لحظه حادثه، فرو ریختن برج های دوقلو را دیدهاند و یا در داخل برج حضور داشتند. آنچه از زبان و به روایت آن ها می شنویم، با روایت رسمی ارائه شده از سوی آمریکا و رسانه های جریان اصلی در آن کشور نه تنها متفاوت، بلکه کاملا در تعارض است. جالب ترین صحبت ها از سوی «رودریگز» بیان می شود. او نظافتچی یکی از برج ها بود که به قهرمان 11 سپتامبر مشهور است چون در آن حادثه به نجات جان خیلی ها پرداخت. رودریگز در این مستند، به صراحت می گوید که آنچه از نزدیک دیده یک خرابکاری عمدی از سوی دولت است (از طریق انفجار بمب در زیر ساختمان و بعد برخورد هواپیماها) و نه یک حمله از سوی تروریست های خارجی. نکته قابل توجه این است که باز هم انسان ها، حالات، احساسات و عقاید آنها توسط نادر طالب زاده، محور یک مستند درباره موضوعی بحرانی و ملتهب است. یعنی بیش از هر چیزی در قاب این فیلم، آدم هایی در سنین و در شغل های مختلف حضور دارند که خب، روایت همه آن ها با وجود منحصر به فرد بودن، در نهایت یک کل منسجم را تشکیل می دهد و مخاطب می تواند به یک تحقیق عمیق و همه جانبه از ماجراهایی که در 11 سپتامبر در نیویورک رخ داد دست یابد و در کنار آن، تأثیرپذیری فکری و تحول در نتیجه حوادث روزگار را هم در روحیه و اعتقادات آنها بشنود.