طنزپردازان در مواجهه با سوژههای انقلابی راههای متفاوتی را در پیش میگیرند که در بخش اول یادداشت «شوخی شوخی حرف جدی بزن!» به تفصیل آنها را بیان کردیم و از این گفتیم که با وجود تمام چالشها، آثار معدودی وجود دارند که توانستهاند انتظارات را برآورده کنند و دست مخاطب را در حالی که میخندد، در دست یک محتوای درست بگذارند.
در این یادداشت هر یک از این آثار گرچه اندک اما باکیفیت را بررسی میکنیم تا بتوانیم برای تولیدات بعدی به مطالبهای اصولی برسیم که متناسب با سیر آثار طنز انقلاب از گذشته تا امروز است.
کمال تبریزی- 1374
فیلم لیلی با من است به عنوان اولین اثر طنز در حوزه مذهبی و دفاع مقدس شناخته میشود. اثری که در عین حفظ سبک خود و گرفتن خنده از مخاطب -مخصوصا در همان دوره که جامعه با جنگ آشناست- مفاهیم مدنظرش را هم به خوبی منتقل کرده و کنایههای پرمفهومی پشت رفتار شخصیتهایش نهفته است. علاوه بر این، پایانبندی فیلم که براساس تحول نقش اصلی داستان چیده شده است، در آن زمان هنوز به عنوان کلیشه مطرح نشده بود؛ در نتیجه یکی از آثار شاخص و موفق با سناریویی از این دست به شمار میرود. از طرفی، شغل نقش اول فیلم و نوع درگیری او با فضای جبهه و جنگ، در حوزه خبرنگاری و رسانه بود که خود میتواند باب تفاهمی میان لیلی با من است و آپاراتچی به شمار بیاید.
میتوان گفت فیلم لیلی با من است با وجود اینکه هنوز هم اثری دلنشین است و در طی این دههها مخاطب خود را حفظ کرده، اما نقطه تمایز آن با دیگر آثار «خط شکنی در بازکردن فرصت شوخی و استفاده از طنز در حساسترین موقعیتهای اجتماعی و اعتقادی» است. در واقع این فیلم مسیری را آغاز کرد که میتواند در ادامه با وجود حساسیتها و مانع تراشی های زیاد، منجر به استفاده از فرصتی طلایی برای انتقال محتوا به مخاطب و جذب او شود.
کمال تبریزی- 1382
اولین چیزی که با شنیدن نام فیلم مارمولک در ذهن تداعی میشود، ماجرای توقیف آن است. اتفاقی که بحث ما هم از آن بیتاثیر نخواهد بود. این توقیف در آن سالها به خوبی نشان میدهد که مارمولک جسارت فیلمساز برای استفاده از طنز در اوج حساسیت نهادهای فرهنگی است که از دهه قبل (دهه 70) درگیر فراز و فرودهای زیادی بوده و فضای فرهنگی هنری جامعه را تحت تاثیر قرار داده است.
با در نظرگرفتن عملکردهای متفاوت و بعضا سلیقهای در نهادهای فرهنگی که لزوما مطابق با ارزشهای اصیل انقلاب هم نیست، شاید عجیب نباشد که اولین پرداخت طنز به روحانیت آن هم در چنین داستانی، مورد استقبال و پذیرش قرار نگیرد. حال آنکه رهبر انقلاب از آن حمایت کرده و فرمودند:«بگذارید شوخی کنند اما شوخی مودبانه.»
مارمولک بهانهای است برای مشخص شدن موضع حقیقی انقلاب اسلامی نسبت به طنز و همینطور واکنش جریانات افراطی به آن. تقابلی که هم در شخصیت پردازی و داستان میبینیم و هم در فرایند اکران، توقیف و بازپخش فیلم. این اتفاقات به خوبی نشان میدهد که طنز میتواند به مثابه یک ابزار، محتوا را به شکلی عمیق و دوست داشتنی منتقل کند و مخاطب چشمگیری داشته باشد و البته با سوءبرداشت و موضع بدبینانه توسط جریاناتی پذیرفته نشود.
شاید بعد از توقیف فیلم مارمولک، عدهای که میتوانستند از طنز به درستی بهره ببرند، در گریز از ابتلا به سرنوشت این فیلم، به افراط و تفریط مبتلا شدند. کسی چه می داند؟ شاید همین برخوردهای سلیقهای با آثار جسوری همچون مارمولک بوده که سینمای امروز-علی الخصوص عرصه ی طنز- را به انفعال و ابتذال کشانده و با نوسان میان افراط و تفریط، صدمات جبران ناپذیری بر فرهنگ و هنر کشور وارد کرده است.
حال آنکه هم در محتوای مارمولک و هم در رویکرد اصلی و حقیقی انقلاب نسبت به آن، حد میانهای دیده میشود که برای اقشار مختلف جامعه دلنشین است و آنها را به هم ذات پنداری با نقش اصلی داستان جذب میکند. گواهش هم همان بغضیست که حین تعریف از این گفتمان، با آن ادبیات خاص بر صدای پرویز پرستویی حاکم است:«خدا عند مرام، عند بخشش و عند رفاقت است.»
مسعود ده نمکی- ۱۳۸۵،۸۷،۸۹
حرف از آثار طنز انقلاب که در میان باشد نمیتوانیم نام این سه گانهی درخشان را از قلم بیندازیم. مهمترین نکته در اخراجیها که با بحثمان در این یادداشت هم مرتبط است، نمادگرایی وسیع و گسترده است. در فصل اول و دوم از ماجرای آن، هر شخصیتی را که زیر ذره بین ببریم انگار نماد قشری از جامعه است. در داستانهای ده نمکی ذیل این دو فیلم، همه جور آدمی میبینیم؛ کسی که مدام حرف از باورها و اعتقادات خط کشی شده میزند اما در وقت عمل جا میماند. کسی که میخواهد پای عقیدهاش بایستد اما ترس مانع از آن میشود. کسی که در وهله اول خیلی پایبند به نظر نمیرسد اما پایش که بیفتد از جان یا سلامتی هم مایه میگذارد و... .
حتی مفاهیمی که در مصادیق و پیرنگهای مختلف به نمایش درمیآیند هم این گستردگی را دارند؛ شمایل مختلفی از حقیقت رفاقت، روابط خانواده، عشق، از خود گذشتگی، وطن دوستی، خداباوری و...همگی درکنار هم جمع شده و منظومه زیبایی از گفتمان انقلاب در یک جامعه وسیع، متنوع و پویا را پیش چشم مخاطب گذاشته است. تمام اینها درحالی است که با یک اثر طنز و پرمخاطب مواجهیم. درواقع به نوعی اخراجیها رسالت مارمولک را تکمیل کرد و نمونهای موفق از کاربرد طنز و در عین حال محتوایی فکرشده را به نمایش گذاشت.
فصل سوم اما تفاوتی نسبتا پررنگ با دو قسمت قبل پیدا کرد. درگیر شدن با مسائل روز و سیاسی شاید کمی از آن سادگی و صفای اول مسیر کاست. همچنین با درگیر شدن در حواشی و گمانه زنیها راجع به مصادیق حقیقیاش، فرصت نشستن در عمق ذهن مخاطب را از دست داد. با این وجود، پشتِ تمام این حواشی باز هم میتوان یک فرصت جدی برای یک اثر طنز را دید. اینکه شاید در فضای طنز، میتوان بسیار راحتتر از سایر ژانرها هم برای مخاطب دلنشین بود و هم با مطرح کردن مسائل روز با او ارتباط برقرار کرد و در خلال تمام اینها به موضوعات سیاسی هم ورود کرد و نقد اجتماعی و سیاسی خود را هم به تصویر کشید. از این دید، قسمت سوم از این سه گانه نیز قابل تحسین است.
به طور کلی اخراجیها شمای کلی و دقیقی از طنز به مثابه یک ابزار برای انقلاب اسلامی با در نظر گرفتن مخاطبش ارائه داد که میتوانست ترسیم کننده راهی برای سالهای بعد باشد.
قربانعلی طاهرفر- ۱۴۰۲
پس از وقفهای طولانی و تجربه تولید و تماشای آثاری که تلاش میکردند تا از فرصت طنزپردازی بهترین استفاده را بکنند اما چنگی به دل نمیزدند، در سال ۱۴۰۲ با اثری مواجه شدیم که به نظر تفاوتهای قابل لمسی با سایر تولیدات هم صنف خود داشت. برای
فیلم آپاراتچی با نمادگرایی به جا، عمیق و کامل، محتوای خود را قربانی فضای طنز نکرد، به هر بهانهای از مخاطبش خنده نگرفت و به مخاطب و سوژه خود احترام گذاشت. علاوه بر این، با قرار دادن هر یک از جریانات انحرافی و دیدگاهها و رویکردهای غلط به شکل یک مانع در برابر قهرمان داستان یعنی جلیل رشیدی، به مبارزه با آنها و نقدشان پرداخته است. پدر جلیل نمادی از تحجر است. امثال مسئول وزارت ارشاد و سلبریتیهایی که دست رد به سینه جلیل زدند و با گرایش به سمت روشنفکری با او به مخالفت پرداختند نیز نماد تجدد.
همچنین بخوانید: آپاراتچی؛ روایت معمولیها در سینمای خواص!
آپاراتچی بدون کوتاه آمدن از حرف و سوژه خود، طنز شیرینش را هم پیش چشم مخاطب میآورد. همچنین برخلاف جو غالب فیلمهای طنز در این سالها صرفا بر کمدی موقعیت تمرکز نمیکند.
همچنین بخوانید: معرفی فیلم سینمایی آپاراتچی
این فیلم، جلیل را به عنوان شخصیتی که از موانع مختلف عبور کرده ودر اوج سادگی همان دیدگاه و رویکرد خالص و مردمی انقلاب را پی گرفته، نمایش میدهد. بنابراین در کنار طنز، الگویی را که معرف ارزش های فردی و اجتماعی انقلاب است، با بیانی صمیمی به بیننده نشان میدهد و هدفی عمیقتر از سرگرمی را دنبال میکند.
سخن آخر
امروز، پس از فراز و فرودهای فراوان و انبوه آثار اسیر ابتذال یا نگاه غلط و ناقص، در فضایی که طنز کم کم به عنوان ابزاری برای تجارت تولیدکنندگان مطرح میشود و تمرکز آنها را به کلی از محتوا برمیدارد، شاهد آپاراتچی با یک پرداخت سالم و تمیز هستیم. فیلمی که هم شیرینی آن به جان مخاطب مینشیند و هم روحیه و محتوایش. مهم است که آپاراتچی را به عنوان ادامه دهنده راه هم قطارانش و فرصتی دوباره برای خلق طنزی تمیز و مفید جدی بگیریم. مهم است که از آپاراتچی حرف بزنیم و توجه مخاطبانی را که در حال غرق شدن در گرداب تجارت سرمایه داران سینما به قیمت ذهن و ذائقهشان هستند، به آن جلب کنیم.