بعضی سوژه ها در قاب نمیگنجند. حق مطلب بعضی سرگذشت ها هیچگاه ادا نمیشود. بعضی شخصیت ها مطلق به آسمان هستند و با ساختار های روایی زمینی نمیتوان آنها را روایت کرد. شهید حاج حسین خرازی از جنس همین شخصیت ها است. قاب تصویر گنجایش روایت این شهید را ندارد.
در مستند «آستین خالی»، روایت با ریتمی تند آغاز میشود؛ ریتمی که تا انتهای اثر حفظ شده و سازندگان با اصرار بر استفاده بیمورد از تصاویر آرشیوی، این ریتم تند را از بین نمیبرند. روایت شهید حاج حسین خرازی، روایت قلوبی است که در مجاورت شهید زیست کردهاند. اینجا تصاویر آرشیوی تنها برای حفظ بعد مستند اثر است و روایت، با چَشمانی پُر اشک، تکمیل میشود.
هرچند که نمیتوان سرگذشت انسان هایی که قله های شرافت و افتخار را فتح کرده اند، در یک اثر پنجاه و چند دقیقه ای به تصویر کشید اما، سخنان همراهان و همرزمان شهید آنقدر از دل بر میآید که سرانجام بر دل نشسته و مخاطب را با مستند همراه میکند.
مستند آستین خالی، روایت فرمانده ای است که با وسواس و حوصله برای نیروهای خود سنگر ساخته و نگران خواب و خوراک آنان است. این مستند روایت پدری مهربان است که خضوع مثال زدنی آن، همچنان بعد از سال ها چشمان همراهان شهید را پر اشک میکند. این مستند روایت رفیقی است که هر روز، همدم درددل های دوستان خود بوده است.
مستند آستین خالی، روایت مردم اصفهان است که پیکر فرزند خود را بر دوش تشییع میکنند، روایت اشک چشمان همراهان و همرزمان شهید حاج حسین خرازی، روایت دست شفاعت کننده شهیدی که بر قله های شرافت و افتخار، نظاره گر چَشمان پُر اشک ما زمینیان است.