از لحظهای که فیلم شروع شد تا زمانی که اسم «طیب حاج رضایی» را شنیدم سه بار بلیطم را چک کردم تا مطمئن شوم در سالن درستی نشستهام. فیلم صبح اعدام از تاریخ آمریکا، بعد از جنگ جهانی دوم شروع می کند تا به ریاست جمهوری کندی برسد و تنش او با کشورهای کمونیست و چگونگی رابطه اش را با دولت ایران توضیح دهد. پس از آن نیز به تشریح وقایع سیاسی ایران در آن دوره می پردازد تا بالاخره مخاطب را به قصه صبح اعدام برساند. فیلم صبح اعدام روایتی از دو ساعت پایانی زندگی طیب حاج رضایی معروف به حر انقلاب اسلامی و رفیق دیرینه اش، حاج اسماعیل رضایی است و در این روایت از دو نفر کمک می گیرد؛ خبرنگار روزنامه کیهان و کلیددار صندوق حاج اسماعیل رضایی.
داستان فیلم صبح اعدام درواقع از جلسه قرائت وصیتنامه آغاز میشود. سکانسهایی که قرار است بار سنگینی در انتقال پیام داستان و ارتباط با مخاطب به دوش بکشند. دیالوگهایی که بین شخصیتها رد و بدل میشود و تفاوت نگاه راویان به این جلسه تا حد زیادی در شکل گیری تصور مخاطب نقش دارد. هربار شنیده شدن نام روحالله خمینی در جلسه از تاثیر او بر زندگی طیب حاج رضایی حکایت میکند.
شاید شناس بودن طیب حاج رضایی و ناآشنایی مخاطب با نام حاج اسماعیل، فیلمساز را بر آن داشته تا به جای طیب، دیالوگ ها و نقش بیشتری را به حاج اسماعیل اختصاص دهد. در همان سکانسهای ابتدایی، متوجه پرداخت بهتر شخصیت اسماعیل نسبت به طیب میشویم و شاید بتوان بهترین بازی فیلم صبح اعدام را هم متعلق به ارسطو خوش رزم در نقش اسماعیل دانست.
با همه این تفاسیر، فیلم صبح اعدام پا از عرصه روایت فراتر نمیگذارد و «درام نمیسازد». این فیلم با تصاویر سیاه و سفید و صدای یکنواخت گوینده، از ابتدا مخاطب را با این واقعیت روبرو میکند که قرار است یک شِبه مستند ببیند، نه اثر داستانی. اتفاقی که شاید برای هر مخاطبی خوشایند نباشد. سکانسهای کشداری که به حرکت جوانمردانه محکومین، نقل قول های راویان یا موسیقی های میانی اختصاص می یابد نیز برخلاف نظر بهروز افخمی، کارگردان صبح اعدام، در بهبود درام یا فضای عرفانی داستان تاثیر کافی ندارد.
فیلم صبح اعدام را شاید بتوان تنها مصداق جمله حاج اسماعیل دانست: «هم خوب عکس بگیرین و هم درست روایت کنین»؛ فیلمی که تلاش کرده گامی برای به تصویر کشیدن سرنوشت غریبانه طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی بردارد. گرچه عملکرد قابل قبولی ندارد و انتظار نمی رفت افخمی چنین سوژه ای را اینگونه از دست بدهد.