اگر متوجه شوید قرار است به تماشای فیلمی بنشینید که راجع به سینما و دغدغه فیلمسازی سخن میگوید، کمتر احتمال دارد ذهنتان به سمت فضایی طنز و شاد برود و احتمالا انتظار رویارویی با فیلمی جدی و حتی شاید فلسفی را خواهید داشت؛ مسئله ای که نشئت گرفته از کمرنگ شدن پرداخت به مفاهیم اصیل و دغدغه های اجتماعی در حوزه سینمای کمدی است.
پس از چند اثر شاخص در دهههای قبل نظیر اخراجیها، حالا و در سالهای اخیر در مواجهه با کمدیهای اجتماعی، گویی حساسیت در حوزهی طنز بیشتر شده و اغلب، تولیدکنندگان به جای داشتنِ دستی پُر و مطرح کردن روایات طنز به شیوه ای صحیح و دقیق، از صحنه کنار کشیده و عرصه را برای تولیدات سخیف و زرد خالی کرده اند. در این میان «آپاراتچی» نه تنها شهامت ورودی هنرمندانه به این عرصه را داشت، بلکه آن را در کنار مضمونی متفاوت از جنس رسانه و فیلمسازی نیز به کار برد و میتوان گفت تبدیل به اثری منحصر به فرد هم شد.
آپاراتچی با وجود تأکید روی محتوای ویژه خود، بینندگانش را در لحظههایی که می خواهد، حتی در اوج داستان، به خنده وامیدارد و سالن سینما را تبدیل به فضایی شاد و صمیمی میکند. در این بین استفاده خوبی هم از ظرفیت محلی و گویش و زبان ترکی دارد و شیرینی آن را با شوخیهای خود در هم آمیخته و دوچندان میکند.
این فیلم سالهای ابتدایی انقلاب و جنگ تحمیلی را به تصویر میکشد. برهه ای از زمان که آثار زیادی آن را روایت کرده و در بسترش زیستهاند، اما آپاراتچی حرفهای تازهای را در بحبوحه ی آن سالها مطرح میکند. این حرفها، داستانها و پیرنگها باعث خلق نقشها و شخصیتهای تازه و خاصتری میشوند که اجرای آنها تجربهای متفاوت برای بازیگران و محک خوردن توانمندی هایشان خواهد بود. «علیرضا استادی» در قامت امام جمعه تبریز و «هومن برق نورد» با نقش نسبتاً متفاوتی که دارد، در این بین بیشتر به چشم میآیند.
با تمام این اوصاف، بدیهی است که آپارتچی نه تنها بعنوان یک اثر هنری و سینمایی، بلکه برای سوژه ای که کمتر به آن پرداخته شده و نیز طنز متینی که قصد احیای آن را دارد، باز هم خالی از ایراد نیست. گامی است رو به جلو در مسیری که امید میرود به بیشترین حد استفاده از ظرفیت کمدی برای انتقال مفاهیم عمیق برسد.
مشکلی که امروز در بسیاری از آثار به چشم میخورد و تلاش آن ها را در جهت روایت ناگفتهها ناتمام می گذارد، وفور پیرنگهای ناتمام است. همچنین وجود شخصیتهایی که هنوز فرصت دارند بیشتر به چشم مخاطب بیایند یا داستانشان در ذهن او و البته سیر فیلم کاملتر شود. علاوه بر این سکانس هایی هنرمندانه و پرمفهوم که به نظر میرسد برای انتقال حرف هایی ویژه باشند اما با کیفیت کافی پیش نمیروند و ارتباط سازنده با مخاطب را از دست می دهند. در کنار این موارد، در مواجهه با یک اثر کمدی، شوخی هایی را می بینیم که می توانند بیشتر جا بیفتند و درست تر در جان مخاطب بنشینند اما عمرشان کوتاه است و فرصت خندیدن را از بیننده می گیرند. آپاراتچی تبحر زیادی در شوخی های لحظهای دارد و به همین دلیل قصه را برای مخاطب شیرینتر می کند؛ اما در انسجامی که باید -چه در طنز و چه در سناریوی داستان- داشته باشد، علی رغم عملکرد خوبش، می توانست بسیار بهتر ظاهر شود؛ موقعیتهایی از سکانسهای طنز و یا جدی که منتظریم مانور بیشتری روی آنها ببینیم اما زودتر از انتظار به پایان می رسند، گواهی بر این مدعا هستند.
تلاش جلیل برای گرفتن مجوز و گفتگو با مسئول وزارت ارشاد، استمساک ابتدایی او به سلبریتیها و ناامید شدن دوبارهاش از آنها، لحظهای که با پدرش از اهداف و انتظارات متفاوتشان از انقلاب سخن میگویند، ناصر و سرنوشت ناتمامش و... نمونه هایی از این فرصتهای روی زمین مانده هستند؛ ایدههای جذابی که دوست داشتیم از سطح عبور کرده و به عمق برسند.
آپاراتچی اقتباسی از کتابی به همین نام، به قلم روح الله رشیدی است و خون دل خوردن های «جلیل رشیدی» را برای ساخت فیلم روایت می کند؛ اثری ارزشمند از جهت تجربه موفق آن در اقتباس از یک کتاب و همچنین بهره مندی از یک کمدی اصولی که امید است با برطرف کردن نقاط ضعف، به تجربه درخشان تری در آینده برسد.
علاقمندان می توانند برای ثبت درخواست اکران مردمی فیلم های آپاراتچی و ساعت جادویی (ویژه کودکان و نوجوانان)، در ایام ماه رمضان یا در تعطیلات عید نوروز، به سایت عماریار مراجعه نمایند.