نشستن پای فیلم مجنون فرصتی است برای رویارویی کامل با یک فرماندهی به تمام معنا؛ فرماندهای که ما را در تمام ابعاد زندگی و مسئولیت دشوارش با خود همراه و برایمان با زبان دل، روایتگری میکند. از آموزش و تربیت نیروها تا مدیریت و هماهنگی آنها در شرایط نسبتا آرام قبل از شروع عملیات و نیز حفظ آرامش هنگام تصمیم گیری در هیاهوی دشمن.
در گام اول اسم مهدی زین الدین را در فیلم مجنون از زبان خودش میشنویم، اما در طول فیلم میتوانیم با شخصیت بزرگش به عینه آشنا شده و در موقعیتهای مختلف او را درک کنیم. فرماندهای که حس پدرانه او نسبت به اطرافیان از تکیه کلام «بابا جون» و صداقت بیانش هویدا است. کسی که به وقتش با یک موتور بین خط مقدم و پشت جبهه، آن هم در میان آتشباران دشمن حرکت میکند، اهل صرفا دستوردادن نیست و به وقتش جلوتر از همه به میدان عمل می شتابد؛ تا جایی که رزمندگان و دوستانش به او اصرار می کنند که برای حفظ جانش هم که شده به عقب برگردد. اما قلب و ذهن او که جمعی از تعهد و مسئولیت پذیری، شجاعت و دلاوری و همچنین لطافت و رفاقت است، اجازه این کار را نمی دهد. این قوت روحی تا جایی ادامه مییابد که از عهده عقب بردن پیکر معاون و رفیق شهیدش هم برمیآید. همین شخصیت است که در عین مبارزه، با احساسات عمیقی دست و پنجه نرم میکند؛ چه در مواجهه با خانواده و هنگام جدایی از آنها، چه در مواجهه با برادرش و سایر نیروها.
فیلم مجنون علاوه بر ارائه تصویری از شخصیت شهید زین الدین، فرصت را برای روایت بخشهای دیگری از تاریخ دفاع مقدس غنیمت می شمرد؛ نظیر عملیات خیبر و موقعیت استراتژیک جزیره مجنون که شاید تا کنون تنها اسمی از آن را شنیده بودیم.
مخاطب همانطور که در طول فیلم مجنون با شخصیتها ارتباط میگیرد و آنها را همراهی میکند، با نقشه عملیات و چگونگی تصمیم گیریها نیز همراه میشود و به درک قابل قبولی از عملیات خیبر و نقش به سزای آن در خط شکنیهای رزمندگان ایرانی میرسد.
همچنین فیلم مجنون فرصت خوبی بود برای معرفی برادر مهدی زین الدین، یعنی مجید. رابطه برادرانه مهدی و مجید که در فیلم جاری است، به قلب بیننده مینشیند؛ از طنزهای ریز و شیرین میان آنها تا لحظاتی که علی رغم حفظ رابطه میان فرمانده و سرباز، در شرایط سخت مرهم یکدیگر بودند. سرنوشت این دو برادر هم گرچه در فیلم مجنون، به تصویر در نیامد اما اطلاعات پایینی فیلم پاسخگوی سوالات تماشاگران بود.
در این میان «محرمعلیِ» فیلم مجنون که از ابتدا تا انتهای داستان هم حضور دارد، یادآور شخصیت «مجید سوزوکی» در فیلم «اخراجیها» است که همراه با مرام و منش لوطی وارش، بار طنز فیلم و تلطیف فضای آن را به دوش می کشد.
در فیلم مجنون ما شاهد گفتگوهایی هستیم که میان شهید زین الدین و فرماندهان دیگر رد و بدل می شود. شنیدن صدای شهید باکری میتواند برای مخاطبی که دنبال کننده ژانر دفاع مقدس است، یادآور فیلم «موقعیت مهدی» باشد و البته جای خالی فیلم و روایتی ماندگار از شهید همت را نیز با شنیدن صدایش از پشت بی سیم احساس می کنیم. حالا که رفته رفته و سال به سال شاهد ساخته شدن فیلمی از زندگی فرماندهان مختلف هستیم، این ظرفیت وجود دارد که این نقشها، شخصیت پردازیها و داستانها در نقطه ای با هم تلاقی پیدا کنند و تصویری که از فرماندهان جنگ با فیلمهایی نظیر غریب، موقعیت مهدی، مجنون، آسمان غرب، احمد و حتی شوق پرواز در ذهن مخاطب شکل گرفته، در کنار هم کامل شود. در این صورت شاهد به نمایش درآمدن ابعاد دیگری از این دلاوران ایرانی و قهرمانان ملت خواهیم بود. در همین فیلم مجنون هم تصویری از همبستگی و هم اندیشی گردانهای مختلف می بینیم.
فیلم مجنون توانسته شخصیت شهید زین الدین و داستان اقدامات او در عملیات خیبر را به خوبی روایت کند؛ مخصوصا آن که سجاد بابایی در ایفای نقش شهید عملکرد قابل توجهی دارد و مهدی زین الدین بر بازی او نشسته. با این وجود نمی توان فیلم مجنون را خالی از ایراد هم دید؛ برای مثال پخش مناجات سحرگاهی با صدای حاج مهدی سماواتی که در آن سالها هنوز خوانده نشده بود، یکی از مواردی است که احتمالاً از دست سازندگان مجنون در رفته است و یا جادهای که در سکانس ابتدایی فیلم می بینیم، بیشتر به جادههای امروز شبیه است تا سال های دفاع مقدس.
با وجود تمام اینها، احساسات، دیالوگها و مفاهیمی که کارگردان قصد انتقال آنها را داشته تا حد خوبی در تمام موارد، چه بحث نظامی و فرماندهی، چه رفاقت و برادری و چه بحث خانواده شکل گرفته و تماشاگران را با فیلم همراه نموده است. از جمله ماجرای عدم حضور شهید زین الدین هنگام تولد دخترش که خاطرهای معروف از زندگی او است. علاوه بر این، فیلم مجنون اشاراتی هنرمندانه دارد به موضوعات دیگری مانند قربانی شدن کودکان در جریان بمباران مدارس توسط رژیم بعث.
در نهایت نیز فیلم مجنون با اتصال صحنه پایانی به تصاویر واقعی شهید مهدی زین الدین و رزمندگان دیگر، این پیام را به مخاطب می رساند که قهرمانان سرزمین ما که به لطف انقلاب اسلامی رشد و پرورش یافتند و امروز تمامیت ارضی کشورمان را به آنها مدیونیم، همین قدر زمینی و واقعی هستند؛ گرچه وسعت وجودشان گاهی ما را از این نکته غافل کند.